وبلاگداران که گاهی برای نوشتن یک مطلب 800 واژهای، 8هزار واژه مطالعه میکردند و برای مخاطب، عصارهای مفید از آن مینوشتند با دیدن فضای مینیمالپسند و کمعمق شبکههای اجتماعی و پیامرسان، از نوشتن (و بعضی حتی از خواندن) دلسرد شدند که این، خطری جدی برای حال و آینده وبلاگستان فارسی است.
وایمکس نیوز - قبلترها کسی که صاحب ایده و فکر خاصی نبود، وقتی اظهارنظر عجیبی ارائه میکرد، وبلاگداران به شوخی میگفتند «اگر اسم خودت را سرچ کنی، گوگل هیچ صفحهای را پیدا و پیشنهاد نمیکنی!».
در روزگاری که تقریبا اصلیترین مرجع سایبری کسب اطلاعات، صفحات وب بودند، این حقیقت، برای شنونده این جمله، سخت و گران میآمد. وبلاگنویسان در وبلاگها و وبسایتها مینوشتند، میخواندند، خوانده میشدند، بازخورد میگرفتند، بازخورد میدادند، همدیگر را به حلقهها و چالشهای وبلاگی پخته و بامفهوم دعوت میکردند و اتفاقات خوبی را رقم میزدند. بلاگرهای فرهیخته که بیش از نوشتن، میخواندند و به کیفیت نوشتهها توجه ویژهای داشتند، برای بهبود وضعیت و محتوای وبلاگستان فارسی تلاش میکردند و مسیری روشن پیش روی خود میدیدند؛ چرا که مخاطبانی دقیق و منتقد داشتند که فضا برای دریافت بازخورد و تعامل با آنها باز بود و همین تعامل با مخاطب، وبلاگها و وبسایتها را در یک روند بهبود مستمر قرار میداد. آنچه در سالهای اخیر اتفاق افتاد مهاجرت وبلاگداران و البته وبلاگخوانان، از صفحات جهانی وب به گروهها و کانالهای محدود شبکههای اجتماعی و پیامرسان بود. وبلاگداران که گاهی برای نوشتن یک مطلب 800 واژهای، 8هزار واژه مطالعه میکردند و برای مخاطب، عصارهای مفید از آن مینوشتند با دیدن فضای مینیمالپسند و کمعمق شبکههای اجتماعی و پیامرسان، از نوشتن (و بعضی حتی از خواندن) دلسرد شدند که این، خطری جدی برای حال و آینده وبلاگستان فارسی است.
- از کجا معلوم راست بگویند؟!
اکنون برای پیش پا افتادهترین موضوعی، کلی کانال و گروه در شبکههای اجتماعی و پیامرسان (از جمله تلگرام) وجود دارد که هم دسترسی به آنها سادهتر است و هم محتوای خلاصه و کوتاهتری دارند. نگرانی از آنجا آغاز میشود که هر کسی با هر سطحی از معلومات میتواند کانال یا گروهی راه بیندازد و با تبلیغات بیشتر و روشهای عجیب، مخاطب بیشتری جذب کند؛ اما مخاطب بیشتر لزوما به معنی دانشمند بودن صاحبنام و نشان کانال و صحت اطلاعات منتشره نیست! آنچه در بیشتر کانالها و گروهها به چشم میخورد، بیش از آنکه تولید و بهروز شدن محتوا باشد، کپی از منابع دستچندمی است که گاهی حتی از رده خارج و فاقد اعتبار علمی است! درحالیکه در دنیای وب، اقشار مختلف از مشاغل مختلف، از مطالعات، مشاهدات و تجربیات خود مینوشتند که بسیار آموزنده و قابلاعتمادتر بودند.چه بسیار وبلاگهای مادرانه، کسبوکار، معلمی، خانهداریو... که نویسندگان پرکار و خوانندگان پرکارتر داشتند.
دنیا، دنیای مینیمال است! این را بسیاری از وبلاگنویسان میگویند و براساس همین استدلال، تمام حرفهایشان را در چند کلمه خلاصه میکنند و مینویسند.اما همه حرفها قابل فشردهسازی و مختصر شدن نیست؛ گاهی بعضی جملات را باید توضیح و بسط داد و حسابی جا انداخت! فضای وب، مظلومانه و مطیع، پذیرای مینیمال و ماکسیمال بود! اما شبکههای اجتماعی، بیش از فضاهای پیشین، به بیحوصلگی مخاطب دامن میزنند و او را از واژهها و کاراکترهای جدی و عمیق دور میکنند! خستگی چشمها برای دنبال کردن کلمات در صفحه کوچک موبایل، میتواند دلیلی برای این باشد که مخاطب، بیشتر بهدنبال عکس و فیلم است و حوصله خواندن ندارد! با اسبابکشی وبلاگنویسان به شبکههای اجتماعی، شاهد به خاک و خون کشیده شدن بیسابقه سوژههای نوشتن، بهدست افراد هستیم. سوژهای که میتوانست موضوع یک پست آموزنده، دقیق و چالشی باشد، در چند واژه خلاصه میشود، یک عکس را هم به آن سنجاق میکنند و بهمدت محدودی در معرض دید مخاطبان خسته قرار میگیرد! اما نویسنده، ذهن خود را تخلیه کرده، بدون آنکه حق مطلب را ادا کرده باشد و وظیفه خود را در قبال تولید محتوای بلاگستان فارسی به انجام رسانده باشد.
در کانالهای تلگرامی، ادمین محترم، متکلموحده است؛ مانند کسی که بلند بلند داد میزند و چیزهایی میگوید و حاضران محکومند به شنیدن؛ هر نظری بدهند؛ چه موافق و چه مخالف، شنیده نمیشود و در واقع مهم هم نیست! ادمین کانال در برزخ شبکه ظاهرا اجتماعی و واقعا انفرادی، در عایقی محصور شده که تعامل و تبادلنظر او با مخاطبانش را مختل میکند. حرفهای او از محدوده خاصی فراتر نمیرود؛ چون محتوای شبکههای مجازی در جستوجوهای وب گزارش نمیشود و به این ترتیب بخش عظیمی از مخاطبان بالقوه محتوای تولید شده، از دست میروند. اما با بازگشتن به دنیای وب، تا حد زیادی از این عایق عبور میکنیم و دوباره جهانی میشویم! نیازی نیست در آغاز این بازگشت شکوهمندانه، یک سایت حرفهای راه بیندازیم و تمام وقتمان را بر آن معطوف کنیم. کافی است همان وبلاگهای قدیمیمان را خانهتکانی کنیم و سر و سامانی بدهیم، و دوباره شروع به خواندن و نوشتن کنیم. برای نوشتن دنبال موضوع خیلی ویژهای نباشیم و سخت نگیریم! کمکم چَم و خَم وبلاگنویسی دوباره دستمان میآید!
اگر نگران کمبود وقت هستید، وبلاگ را بهصورت گروهی اداره کنید.با چند نفر از دوستانتان که در حوزه مورد نظرتان با شما اشتراک دارند، یک وبلاگ گروهی راه بیندازید. هر کدام از شما میتوانید هفتهای یک مطلب برای وبلاگ بنویسید؛ با این روش، هم از یکنواختی جلوگیری میکنید و هم وبلاگتان چندبار در هفته بهروز میشود!
به هر حال، وبلاگستان فارسی را دریابید که علائم حیاتیاش بدجوری نگرانکننده است.
در گیرودار رشد کانالهای یکطرفه تلگرامی و تبدیل شدن آنها به متکلم وحده، شاهد خاک خوردن وبلاگهایی هستیم که سالها، صبورانه، زحمت تجربه کردن و درسآزموده شدن صاحبانشان را کشیدهاند؛ کلیک خوردهاند و گاهی دیتابیس از دست دادهاند! و تعامل بین وبلاگخوانان و وبلاگداران را برقرار کردهاند تا بلاگرها را به عرصه رساندهاند و تحویل جامعه تلگرام دادهاند! اما بلاگرهایی که حافظه تاریخی بهتری دارند، یادشان نمیرود که چه بلایی بر سر یاهو360 آمد، گودر چگونه به زبالهدان نت پیوست و...! بلاگرهای آیندهنگر، هنوز حضور در فضای وب را پرثمرتر و بیخطرتر از شبکههای اجتماعی میدانند آنها مخاطب وفادار وبلاگ خود را که میتوانند با او تبادلنظر و تعامل داشته باشند به مخاطب لحظهای و رهگذر شبکههای اجتماعی نمیفروشند و تمرکز فعالیت خود را به تلگرام، اینستاگرام و... منتقل نمیکنند.
بلاگرهای باتجربه دنیای وب، تعهد خود را به وبلاگستان فارسی و مخاطبان تشنه آن فراموش نمیکنند و یادشان نمیرود چگونه برای سرپا کردن و رونق بخشیدن به بلاگستان فارسی زحمت کشیدند و عرق ریختند و خواندند و نوشتند تا نتایج جستوجوی کلیدواژههای فارسی، پر و پیمان باشد و خجالتمان ندهد! مسلما برای احیای وبلاگستان فارسی، چارهای جز بازگشتن به آن نداریم!